شب‌های جمعه نیمه شب‌ها تا سپیده بر روی اسرارش خدا پرده کشیده از راه می‌آید زنی قامت خمیده لب می‌گذارد روی حلقوم بریده فریادهای یا بنی پا بگیرد حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد روضه نمی‌خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه‌ای سالم همه پیکر ندارد جایی برای بوسۀ مادر ندارد گیسوی خود را ریخته روی گلویش مادر بود اینگونه شکل گفتگویش گوید بنی، یا بنی، یا بنی برخیز آمد مادرت زهرا، بنی دیدم خودم در عصر عاشورا، بنی افتاده بودی زیر دست و پا، بنی من بی ندارد منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پیچ و مهره فروش و نصب میز بیلیارد ۰۹۱۲۸۴۸۰۳۹۳ محصولات آلوئه ورای امریکا عروس ایرانی یاور فتحی انجمن علمی دانشجویی تکنولوژیست جراحی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بزنگ | بازار کومباین پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان پرهون مشاوره حقوقی تلفنی با وکیل پایه یک دادگستری 09175334832